• 2023.04.06 - 2023.10.26

خیلی وقته که هیچی ننوشتم؛ نه از خودم نه از بقیه و نه از هیچی. حتی الانم نمیدونم دارم برای کی مینویسم، شاید برای خودم؟ چون به هر حال بیان اون فضای قبلو نداره؛ هنوزم نمیفهمم اون انگیزه‌ای که اون موقع باعث میشد همیشه تو لپ تاپ یه تب دیگه برای بلاگ داشته باشم از کجا میومد و الان کجا رفته؟ i donno know.

این مدت اتفاقای خیلی لجندی نیوفتاده برام، ولی خیلیم پوچ نبودن. یکی از بدتریناش از دست دادن یکی از بهترین کسایی بود که راهنماییم میکرد. یه مدت خیلی مدیدی باهاش درد و دل کردم و ازش برای کوچیک ترین کارام کمک میخواستم. (مادام مارتایی که قبلا هم تو این پست ازش حرف زده بودم)

یکی از اتفاقای خوبی که تو این چند وقت افتاد رفتن به خوابگاه خواهرم بود. رفتیم جاهایی که خواهرم میخواست بهم نشون بده، همونجا رفتیم باخواهرم سوار رنجر شیم و قبل اینکه سوار شیم ماکیاتو خوردیم. میترسید خیلی بترسم و بالا بیارم ولی بعد اینکه سوار شدیم فهمیدم هیجانش برام خیلی کمتر از چیزی بود که هردوتامون فکرشو میکردیم. با این حال حس پرواز داشت و جالب بود برام. (ناگفته نمونه کیدو رو اونجا دیدم)

امروز طی یه ماجرایی فهمیدم خیلی وقته همش به خاطر اتفاقایی که هر کدومشون حکم یه ضربه رو داشتن، فرار میکردم و پشت هر چیزی که پیدا میکردم خودمو پنهون میکردم، یه جورایی فرار از زندگی خودم بود، انگار داشتم با تصور یه زندگی دیگه از زندگی خودم فرار میکردم. هربار با یه چیزی خودمو خفه میکردم تا نفهمم داره چی میگذره. و انگار اون ضربه آخری که باعث میشد بیوفتمو خودم زدم و... ناک اوت

 

+ جدیدا ریزش موهام شدیدتر شده و به خاطر موخوره ته موهام زمخت شده ولی خب تو وضعی نیستم که زیاد برام مهم باشه.

+ تو عکس من اونیم که سفید پوشیده و اون یکی خواهرمه :»

 

 
bayan tools Alexander StewartHouse Of Cards

Click